و به راستی که اگر...

اگر گناه وزن داشت؛


هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 16:57 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

یک مـــرد ایــــده آل کسی نیســت که بیشتـــرین ثـــروت

 

و جـــذاب تــــرین ظــــاهر را داشتـــه باشـد

 

بلکه کســـی است که بداند چگونه لبخنــد بر لبانتـــان بنشـــانـــد

 

و هـــر روز و همــــه روز و تا ابد مراقبتــــان باشد و آرامشتــــان باشد...

 

 

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 4:7 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

میدونین قضیه اش چیه؟؟؟

 

ادما میدوئن که به چیزی یاجایی برسن..واسه خاطر اون هدفشون از همه چی میگذرن

 

یه بدبختی مث منو تورو پرت میکنن پایین.....که خودشون به جایی برسن...

 

چرخه ی روزگار یعنی همین ... پله هارو بالا میری یهوی تلپی میخوری زمین...میبینی اشتباه رفتی!

 

تهشم که خوابیدن لای یه وجب خاکه....

 

بیاید سعی کنیم به اطرافیانمون بیشتر اهمیت بدیم بیاین بخاطر منافع خودمون رابطه هارو خراب نکنیم!

 

بیاید دل کسی رو نشکونیم...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: روزگارته زندگی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 4:5 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

ایا میدانی


کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نمازمیخواني؟


رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند:

 

 (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده


پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته ميشود ؛

 

پس هر بار که که به رکوع وسجود ميرود )




اي کسي که عجله ميکني در رکوع وسجود ، سجود ورکوعت را تا ميتواني طولاني کن

 

تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده !!!!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: رکوعسجودنماز

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 4:3 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

زمانى که اذان تمام ميشود دعایت مستجاب میشود پس محروم نکن

 

خودت را از دعابعد از تکرار کردن.


 اذان و دعاى معروف :

 

اَللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التّامَّةِ وَالصَّلوةِ الْقآئِمَةِ بَلِّغْ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ

 

الدَّرَجَةَ وَالْوَسيلَةَ وَالْفَضْلَ وَالْفَضيلَةَ بِاللَّهِ اَسْتَفْتِحُ وَبِاللَّهِ اَسْتَنْجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ

 

اَتَوَجَّهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى بِهِمْ عِنْدَكَ وَجيها فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبينَ.

 


خدايا پروردگار اين دعاى كامل،و نماز برپا،به محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)

 

درجه و وسيله و فضيلت برسان،به خدا آغاز می‏كنم،و به خدا رستگارى میجويم،

 

و به محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)توجّه می‏نمايم،خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،

 

و به وسيله آنان مرا نزد خود در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان قرار ده.




حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اين را نميداند.

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: اذاندعا

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 4:1 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

نايس چت


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:56 | نویسنده : بانوی پرتقالی |


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پارک دوبل

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:55 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

من هر وقت ایرانسل پیام تبلیغاتی میده نمیخونمش!

سریع پاکش میکنم..

.

.

امروز اس ام اس داده :

مشترک گرامی انصافا یه دقیقه صبر کن حرفمو بزنم غیر منطقی بود بعد پاکش کن :))

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:49 | نویسنده : بانوی پرتقالی |


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:36 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

ﺍﯾــــــــــــــــــــــﻮﻝبانوی پرتقالی..خیلی پست هات عالیه...مخلصیم...
.
.
.
ﺣﺮﻓــــــــــــﯽ ﻛﻪ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﺗــﻮی ﺩﻝ ﺷﻤـــﺎﺳﺖ
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺗــﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑـــﻬﻢ ﺑﮕﯿﺪ...!!! :)


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:22 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

اولی : امسال روزه مي گيری ؟ دومی : آره اگه خدا بخواد اولی : ولی آخه كدوم پزشكی اين همه سختی رو برای بدن تأئید ميكنه ؟ دومی : همون كه وقتی همه پزشكا جوابت كردن برات معـــــــجزه ميكنه ...

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393 | 3:15 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

افسران - میترسم! که بیایی و نباشم ولی بیشتر از این میترسم که باشم وقت آمدنت، اما با تو نباشم

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:50 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:47 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

وَقتِ شادی، تُند
و دَر غَم، کُند حَرکَت میکُنَد
آدَم آزاری. مَرامِ ساعَت دیواری اَست! 

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:42 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

كاش بودنها را قدر بدانیم

به خـــــدا قسم

نبودنها

همین نزدیكیهاست . . . ! 


 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:42 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

بَرای داشتَنَت دِلی را به دَریا می زَنَم که اَز آب واهِمه دارَد.... 

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:40 | نویسنده : بانوی پرتقالی |


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:39 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:36 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 7:35 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

کلماتی که از دهان شما بیرون می آیند ، ویترین فروشگاه شعور شماست !


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 5:31 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

شیر آفریقایی هر شب که می خوابد ، می داند فردا باید از کند ترین غزال آفریقایی کمی تندتر بدود تا از گرسنگی نمیرد و غزال آفریقایی هر شب که می خوابد ، می داند که فردا باید از تند ترین شیر آفریقایی تند تر بدود تا کشته نشود . مهم نیست که تو شیر باشی یا غزال ، مهم این است که فردا را از امروز تند تر بدوی...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 5:26 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

سخت است حرفت را نفهمند ،

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند ،

حالا میفهمم که خدا چه زجری می کشد وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ ، اشتباهی هم فهمیده اند...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : شنبه 21 تير 1393 | 5:25 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
افسران - بچه هیئتی 856

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیزن

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:20 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:14 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:11 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

" عجله كنيد ! خدا ، چشمهايش را بسته و آغوش خود را باز كرده است "بهانه ندارید
كاش شما هم فيلم " حبيب " را با بازی خوب حميد فرخ نژ‍اد ديده باشيد . فيلمی با داستانی ساده و روان و با اثر گذاری فوق العاده . چند بار اين فيلم را ديده ام و هر دفعه بيشتر از دفعه قبل لذت برده ام . سعی كنيد حتی برای يك بار ، اين فيلم را با دلتان تماشا كنيد . دربخشی از اين فيلم ، حبيب كه تلاش داشت برای بهره مند شدن از مزايای قانونی مربوط به تخفيف مجازات محكومان ، قران را حفظ كند ؛ آيات ابتدایی سوره عنكبوت را در كنار بستر مادر بيمار و در شرف مرگ خود تلاوت می كند. در آيه 5 اين سوره ، خداوند خوب و مهربان می فرمايد : من كان يرجوالقآء الله فان اجل الله لات و هو السميع العليم . يعنی هركس به ديدار خدا اميد دارد ، پس بداند كه زمان آن نزديك است و او شنوا و آگاه است . در كنار معنی تحت اللفظی اما ، برداشت های عاطفی و عاشقانه ديگری نيز از اين آيه وجود دارد . به اين مفهوم : كه هر كس عاشق خدا و مشتاق ديدار خدا و رسيدن به ساحت قرب الهی است ، پس بداند كه خدا از او عاشق تر است و بيش از او مايل به ديدار بنده است و خدا خواسته شما را می شنود و از نياز و تمنای باطن شما با خبر است .


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیرمضانامرزش

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

حرفی نمیزنی چرا «بابای جعبه ای»؟ خسته شدم بیرون بیا «بابای جعبه ای» لطفا بلندتر کمی فریاد هم بزن این جا نمی رسد صدا «بابای جعبه ای» با آن قَدَت تو جا شدی آنجا ببین مرا جا میشوم ببر مرا «بابای جعبه ای» قد عروسکم شده ای باور کن ای عزیز من‌‌ مادرت قبول؟ ها؟ «بابای جعبه ای» بابا عروسکی چرا لالا نمی کنی؟ شب شد لالا لالا «بابای جعبه ای

افسران - بابای جعبه ای ...

موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمردان آسمانی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیشهدا

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
 

 

افسران - اصحاب حمار

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیداعش

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 16:2 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

5b670e91de56be148ff56f59375e2792-425

اینو دیدم شوکه شدم  

«این عکس ها روی یکی از صفحات فیس بوک که توسط صهیونیست های افراطی اداره میشه گذاشته شده بالای عکس عنوانی با این مضمون نوشته شده : « وضعیتی مطلوب در جهان » واما تعجب میکنید اگه بدونید کامنتی که بیشترین لایک رو گرفته بود چقدر زیبا بیان کرده بود که :«درسته ! اما اگه مسلمون ها بایستند همه اونها سرنگون خواهند شد»


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیصهیونیستوحدتمسلمان

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 15:58 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

جرات یعنی این  (مرگ بر اسرائیل)

افسران - جرات یعنی این  (مرگ بر اسرائیل)

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیاسرائیل

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 15:54 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

افسران - بی نظیر باش ...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 15:49 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
 
افسران - عاشقانه

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 15:48 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

آقا جان نخواهیم گذاشت کربلایت این طور ساکت و بی زائر بماند ...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوقپرتقالیکربلا

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393 | 15:47 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

زندگی با همه وسعت خوش محفل ساکت شدن و غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست

اضطراب و هوس دیدن نا دیدن نیست

زندگی جنبش جاری شدن است

از تماشاگه اغاز حیات تا بدانجا که خدا میداند

 

بادیدن این تصاویر خدا رو شکر کنید و از زندگیتون راضی باشید

 

برو به ادامه ی مطلب

بادیدن این تصاویر خدا رو شکر کنید و از زندگیتون راضی باشید


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: شکرخدایا

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:49 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

چه قدر ايمان خوب است! چه بد مي کنند که مي کوشند تا انسان را از ايمان محروم کنند چه ستم کار مردمي هستند اين به ظاهر دوستان بشر ! دروغ مي گويند ، دروغ ، نمي فهمند و نمي خواهند ، نمي توانند بخواهند...
اگر ايمان نباشد زندگي تکيه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگي را چه آتشي گرم کند ؟
اگر نيايش نباشد زندگي را به چه کار شايسته اي صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسيحي ، امام قائمي ، موعودي در دل نباشد ماندن براي چيست ؟
اگر ميعادي نباشد رفتن چرا؟
اگر ديداري نباشد ديدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگي دوزخ چرا؟




موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:46 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست


ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم


بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم

ما که را گول زدیم ؟

http://s3.picofile.com/file/7720539030/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA.jpg


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:45 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

http://s4.picofile.com/file/7747817197/134095162911.jpg

اهل کوچه رفتند ولی ما ماندیم

حقمان هست اگر بیکس و تنها ماندیم

هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم

روشنی هست،خدا هست،فقط ما کوریم


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:44 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

برادران يوسف وقتی می‌خواستند

يوسف را به چاه بيفکنند يوسف لبخندی زد !

يهودا پرسيد: چرا خنديدی؟ اين جا که جای خنده نيست !

يوسف گفت : روزی در اين فکر بودم که چگونه کسی می‌تواند

به من اظهار دشمنی کند با وجود اين که برادران

نيرومندی چون شما دارم! اينک خداوند همين برادران را

بر من مسلط کرد تا بدانم که

غير از خدا تکيه گاهی نيست !

و اين چاه نشينی امروز من

تاوان تکيه دادن به خلق خداست !

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:34 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

خدایا...

گفتم دست خالــــی زشت است

مهمانی رفتـــــن!!

دست پُر آمده‌ام

دستی پُر از گنـــــاه

چشمی پُر از امــــیـد

بمانم یا برگردم؟!؟

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:33 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد.

 مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟

دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. 

مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت.

 مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!

مرد دیگرنمی‌توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ 

دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!

شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: داستانحکیمانه

تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393 | 2:26 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن