يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...
گفت شب عاشورا هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نمازي، نه حسيني، هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ميگفت ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، دخترخانم چادري داشت ميرفت حسينيه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم با هر مکافاتي که بود، ميرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
گفت توي گريه يه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم حسينيه!
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
جواني، گناه
جواني، شهوت
اينارو هم هيچ حاليم نيست
گفت اين خانمه گفت: تو اگر لات هم هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ گفت: چطور؟
خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي لوتي وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
گفت ما غيرتي شديم
لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا
سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم
از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد
همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، دم شيشه گفت: ايشاالله مادرم فاطمه دستتو بگيره، خدا خيرت بده آبروي منو نبردي، خدا خيرت بده...
ميگه اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و ....
تو صحبت ها که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه
اما داشت به من ميگفت
ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ميگيره، اينارو ميگفت
منم سفت رانندگي ميکردم
پياده که شد رفت، آمدم خونه
ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند حسينيه
تو اينام فقط لات من بودم
گفت تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده
صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چپي هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند
ميگفت من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم
ميگفت پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگير
زهراجان يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير
من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم
کسي هم تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم
گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم ديگه، کسي نبود
ميگفت نزديکاي سحر بود، پدر و مادرم از حسينيه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمش رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان کجا بودي؟
گفتم چطور؟ گفت بوي حسين ميدي!
رضاجان بوي فاطمه ميدي، کجا بودي؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخش
من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گريه کن، مادرم گريه کن، داداشها، خواهرا... همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسيني شده
صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم تو حسينيه
تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم
همه خوشحال
رئيس هيئت آدم عاقليه
آمد و پيشوني مارو بوسيد و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي
گفت منم هي زنجير ميزدم و ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم
هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به مهدي زدم گريه ميکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، رئيس هيئت منو صدا زد
(من یه خواهشی دارم به کسانی که دستشون به دهنشون میرسه، میتونند سالی چند نفرو کربلا ببرند تورو به خدا یکی از کسانی که کربلا میبرید از این طایفه باشه
اون جوونی که اهل این حرفها نیست اما یه روز عاشورا میاد، همون روز دستشو بگیر بگو خوش آمدی، میای بریم کربلا؟
این جوونا اگر شش گوشه ی حسینو ببینند گریه میکنند، متحول میشن، کربلا آدمو آدم میکنه)
اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
میگفت حاج آقا هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
اومدم شبکه رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره
میگفت رئیس هیئت کاروان داره، مکه مدینه میبره. میگفت حاج آقا به جان زهرا سال تمام نشده بود گفت میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
میگفت خلاصه کار برام پیش اومد و کار و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
میگفت حاج آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا
میگفت منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
میگفت منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:
یا زهرا!!!!!
سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
میگفت من دیدم حاج آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....
دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن
مادر دیشب فاطمه سفارشتو کرده
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، زهرا آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
خوب میدانید که آموزش یک نیروی نظامی و خبره گشتن او در امور جنگی، یک برنامه بلند مدت میطلبد که البته تضمین شده هم نیست. به این معنا که فراگرفتن آموزشهای گوناگون یک نیروی نظامی و طی کردن مراحل گوناگون نظامی، تنها در سطح تئوری تأیید کننده آن نیرو است. (تمرینات عملی هم در صلح، به نوعی تئوری محسوب میشود).
مشخص نیست در صحنه جنگ واقعی و در میدان نبرد با یک دشمن کینه جو و در میدان کشت و کشتار، عملکرد آن نیرو چگونه باشد، همانگونه که این مورد را برای نیروهای نظامی کشورهایی چون آمریکا (در جنگ عراق و افغانستان) و رژیم پست صهیونیستی (در جنگ 33 روزه مقابل حزب الله) میبینیم. نیروهایی که ادعای توانمندی شان گوش فلک را کر کرده اما در میدان نبرد، خبری از زبدگی نظامی نیست و حتی خودکشی میکنند.
اما... جنگ 8 ساله ایران و رژیم بعث صدام، آزمون بود و معلم؛ آزمونی برای غیرت ایرانی و معلمی برای پرورش اعجوبههای نظامی و البته میدانی بود برای تبلور استعدادهای مردان جنگی این سرزمین.
عملیاتهای گوناگون در جنگ تحمیلی، تجربهای گرانقدر برای امرا و سرداران نظامی ما فراهم کرد؛ اکنون فرماندهانی که آن تجربه گرانقدر را پشت سر گذاشتهاند، مردان جنگی این سرزمینند که فی الواقع بهتر از صدهزار نیروی نظامیاند. هر کدام به تنهایی توانایی مدیریت یک جنگ تمام عیار در سطح ملی را دارند.
از دست دادن این مردان جنگی، ضایعهای بزرگ برای این آب و خاک است؛ ضایعهای که هیچ چیز جای آن را پر نمیکند؛ همانطور که فرموده اند با فوت یک عالم دینی، صدمهای به اسلام میرسد که هیچ چیز جای آن را نمیگیرد، با شهادت این سرداران بزرگ هم ، صدمهای به این کشور اسلامی وارد میشود.
عقیدهشهادت طلبی نیروهای اسلام و توکل به خداوند، رمز موفقیت است، اما این جنگاوران در میدان شهادت طلبی، تقوا و توکل هم امیر و سردارند. اگر مبالغه نشود، هر کدام مالک اشتری هستند برای ولی خود؛ در لشکر ولایت، هر چندهیچکس جای مالک اشتر را نمیگیرد.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتمردان آسمانی
الیاس کرام خبرنگار این شبکه فلسطین اشغالی در گزارشی در این زمینه افزود: سه نفر از نیروهای نخبه هنگ «گیوعاد» اسرائیل که در تجاوز زمینی شرکت داشتند خودکشی کرده با سلاح شخصی خود پیدا شدند. ممکن است این افراد در غزه کودک، زن یا نیروی مقاومتی را کشته شده باشند. دوستان این سه نظامی از فشارهای روانی این افراد و حوادث وحشتناکی که شاهد آن در غزه بودند خبر دادند. ارتش اسرائیل می گوید درباره این وضعیت تحقیق ولی از دادن جزئیات بیشتر خودداری می کند. برخی ها بر این باورند این موضع ارتش اسرائیل برای سانسور کردن عمدی پدیده رو به رشد خودکشی است تا به اعتبار و اقتدار ارتش ضربه ای وارد نشود. چند روز پیش شبکه دوم تلویزیون اسرائیل در اقدامی نادر اظهارات چند نفر از نظامیان این رژیم را پخش کرد که جنگ غزه برای این افراد مشکلات روانی ایجاد کرده است و این که این نظامیان می خواهند از شر این مشکلات روانی رها شوند. پس از تجاوز اخیر اسرائیل به غزه یکصد نظامی اسرائیلی به روان درمانی نیاز پیدا کردند. نیروهای مقاومت آشفتگی نظامیان اسرائیلی را روایت می کنند. داف حنین عضو کنیست اسرائیل گفت: ارتش اسرائیل برای حفظ اقتدار خود می خواهد این حقایق را انکار کند گویی که مشکلی وجود ندارد ولی ارتش باید بداند که این مشکلات وجود دارد و جنگ غزه بسیار وحشتناک بود و نظامیان اسرائیلی نیز شاهد حوادث رقت باری بودند. همراهان این نظامیان کشته شدند و صحنه های ویرانی و کشتار فلسطینیان نیز بر روحیه نظامیان اسرائیلی تاثیر گذاشته است. مور آرییل نظامی ارتشرژیم صهیونیستی گفت: من در جنگ غزه با افراد کشته و زخمی زیادی روبرو شدم و این صحنه ها بر من تاثیر گذاشته است. یکی از نیروهای مقاومت فلسطینی گفت: در فاصله بسیار نزدیک با نظامیان اسرائیلی می جنگیدیم و این نظامیان ترسو و هراسان بودند و جرات ورود به خانه های فلسطینیان را نداشتند و پس از این که تجهیزات آنان منازل فلسطینیان را تخریب می کرد و داخل این خانه ها آشکار می شد وارد آن می شدند.
خبرنگار این شبکه افزود: پدیده خودکشی در ارتش رژیم صهیونیستی دلیل اصلی کشته شدن نظامیان است. ارتشرژیم صهیونیستی در شش سال گذشته شاهد خودکشی یکصد و بیست و هفت نظامی خود بوده است و بیشتر این افراد از یگان های جنگی بوده اند. چنین آمار خودکشی شاید بیانگر بحران ارتشی باشد که به کشتار از طریق حملات هوایی عادت کرده است.
موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسبها: پاتو ق پرتقالی رژیم صهیونیستی
فکر کردم زمستون سردی پیش رومونه . واسه ی همین به محض این که جوراب یاد گرفتم
واسه ی گوگولی خودم یه جوراب بافتم تا پاهای خوشگلش سرد نشه وقتی میره بیرون .
ولی زمستون امسال واسه ی خودش تابستونیه والا ...
موضوعات مرتبط: بافتنی های بانوی پرتقالی هنرمند
برچسبها: پاتوق پرتقالیپاجورابزمستون
خاله قربونت بشه
کلیک کن ...
موضوعات مرتبط: بافتنی های بانوی پرتقالی هنرمند
برچسبها: پاتوق پرتقالیکلاهساراخاله
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، امیرسرتیپ دوم جعفر عمادی درتاریخ 1329 هـ ش، مرودشت در شیراز متولد شد، او دوران تحصیل را در دبستان و دبیرستان کورش زادگاهش گذراند. کلاس یازده بود که با خانواده به تهران مهاجرت کرد و در سال 1348 دیپلم طبیعی خود را از دبیرستان ششم بهمن تهران نو دریافت کرد.
با علاقه ای که به پرواز داشت، در همان سال وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. تمرینات نظامی را گذراند و بعد از اخذ سردوشی، زبان انگلیسی، دروس علمی و آکادمی پرواز را خواند. وی معلم خلبان و خلبان آزمایشی هواپیمای اف-،4، فرمانده گردان و معاون عملیات در پایگاه نهم شکاری،جانشین فرماندهی و فرمانده پایگاه نهم شکاری بندرعباس و فرمانده اطلاعات و شناسایی نهاجا بود.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتمردان آسمانی
برچسبها: پاتوق پرتقالیجعفر عمادیکربلای 5نیروی هواییارتش
به گزارش گروه بازار باشگاه خبرنگاران ، معاونت فناوری اطلاعات و طرح و برنامه بانک حکمت ایرانیان جهت تکمیل نیروی انسانی متخصص خود نیاز به تخصص های ذیل دارد، واجدین شرایط می توانند پس مطالعه دقیق شرایط عمومی و اختصاصی ذیل نسبت به ثبت اطلاعات خود اقدام نمایند.
موضوعات مرتبط: اجتماعی
برچسبها: پاتوق پرتقالیبانک حکمتاستخدام
روش کلیک کن دوست من ...
موضوعات مرتبط: بافتنی های بانوی پرتقالی هنرمند
برچسبها: پارساپاتوق پرتقالیبافتنیشالوکلاه
سلام .
پاهام یخ کرده چه قدر اتاق سرده.حوصله ندارم برم یه چیزی بپوشم.عجیبه که توی این هوای سرد هوس بستنی هم کردم .دوس دارم سریع تر این کلاسای بافتنی تموم بشه و برم خونه ی مامانم اینا . دلم لک زده واسه ی رفتن و البته موندن . زندگی انگار جذاب نیست این جوری .حالا با این اوضاع استاد بافتنیمون گفته بعد ترم 3 دوره ی ژورنال بافی رو شروع میکنه . حیفم میاد نرم ولی حوصله شم ندارم کاش بذاره واسه ی بعد عید .یکشنبه باید برم دکتر مغز و اعصاب تا جواب M.R.I رو نشونش بدم باید با شوشو برم حتما .دعا کنید طبق حدسم همه چیزم سالم باشه .این روزا کمی افکارم منفی شده همش فکر میکنم زیاد تو این دنیا نمیمونم.فکر کنم افسردگی حاد گرفتم . یکی از نشونه هاشم اینه که اصلا حس رقصیدن ندارم .تا شروع میکنم سریع بی خیالش میشم.آخه من رقصیدن رو به عنوان یه ورزش عالی نگاه میکنم .حتی بعد از زایمان پارسا وبهبودی حالم و جای بخیه هام با رقصیدن تونستم به وزن اید آلم برسم . ولی نمیدونم چرا جدیدا این جوری شدم.ناگفته نمونه که کمی هم تقصیر این کلاسای بافتنیه که منو توی پیچ و خمش گرفتار کرده .تا فرصتی پیش میاد واسم فقط دلم میخاد میل بگیرم دستم و ببافم .لامصب آرامشی میدها...ممنون که بازم نوشته هامو خوندی.دلم واستون تنگ شده بود.شبتون خوش...
موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: پاتوق پرتقالیبستنیسرمابافتنیMRI
تمامی تبلیغاتی رسانه ای شرکت های پدیده شاندیز، تبرک و پردیسبان در صدا و سیما و روزنامه ها ممنوع شد.
معاون امنیتی، سیاسی دادستان کل کشور گفت: با توجه به درخواست دادستان عمومی و انقلاب مشهد مقدس از دادستان کل کشور در رابطه با تخلفات مالی صورت گرفته در شرکت های پدیده شاندیز، تبرک و پردیسبان، که پرونده قضایی آنان در شعبه 904 بازپرسی دادسرای انقلاب اسلامی مشهد در حال بررسی است، طبق دستور دادستان کل کشور؛ صدا و سیما، رسانه های نوشتاری، دیداری و گفتاری، شهرداری ها، فرودگاه ها، راه آهن و تمام معابر از درج و انتشار هر گونه آگهی تبلیغاتی و تجاری در مورد این شرکت ها منع شدند و این دستورالعمل طی نامه کتبی به ریاست سازمان صدا وسیما، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر مسکن، راه و شهرسازی اعلام شده است.
سید مرتضی بختیاری ادامه داد: تا اطلاع ثانوی و تعیین تکلیف پرونده قضایی هر گونه تبلیغات و انتشار آگهی تجاری در مورد شرکت های مذکور ممنوع است.
این ممنوعیت شامل رسانه های حوزه فضای مجازی، روزنامه ها، صدا و سیما و غیره می شود بنابراین فعالیت وبسایت این شرکت ها نظیر پدیده شاندیز ممنوع است.
انتظار می رود با توجه به ورود به هنگام مقامات قضایی در این پرونده، تمام وبسایت های این شرکت ها فیلتر شده تا مردمی که از ماجرا بی اطلاع هستند در دام این شرکت ها نیافتند.
موضوعات مرتبط: اجتماعی
برچسبها: پاتوق پرتقالیکلاهبرداریپدیده ی شاندیزپردیسبانتبرک
چند هفته پیش بود که عکس برهنه گلشیفته فراهانی روی یکی از مجله های معروف فرانسه منتشر شد، صفحه منتسب به بهزاد فراهانی پیامی را به گلشیفته فراهانی منتشر کرد.
در پی برهنه شدن گلشیفته فراهانی و انتشار عکسش روی جلد تازهترین شمارهی مجلهی فرانسوی ایگوییست، در یکی از صفحات فیسبوک منتسب به بهزاد فراهانی ، نامه ای خطاب به گلشیفته فراهانی منتشر شده است.
موضوعات مرتبط: اجتماعی
برچسبها: پاتوق پرتقالیدخترمغریبهگلشیفتهبرهنگیبهزاد فراهانیاعتراضآریایی
22 دی تولد گل قشنگ زندگیمونه ...خدایا ممنونم از این که این گل ناز رو بهمون هدیه کردی .
پارسا جان من و بابات عاشقتیم...دوستت داریم یه دنیا ...خدا کنه همیشه شاد و پیروز باشی گوگولی مامانی
دوستای گلم 2 شب پیش واسه ی گوگولیم یه تولد مفصل گرفتم جای همتون خالی ...دلم میخاست از عکسای تولد امسالش واستون میذاشتم ولی متاسفانه قابل پخش نیست چون توی همه ی عکساش تصویر کس دیگه ای هم افتاده .شما به خوبی خودتون ببخشید...راستی روی عکس بالا کلیک کنید تا بزرگ بشه.قربون همتون ....
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیپارساتولدتولد 4 سالگی
دختره یکهو وسط صحبتهاش بایکی جوش آورد و دم پله های سلف دانشگاه میخواست مقنعش رو در بیاره!هی داد میزد وحرف میزد!!!
گوش کردم بین حرفاش اینارو فهمیدم : من آزادی مطلق میخوام !
دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هرجوری دلم خواست زندگی کنم ! هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست! اصلا دلم میخواد همینجا مقنعم رو در بیارم!
(یهویی در آورد!)دوست دارم همینجا هر کاری دلم خواست بکنم!بسه دیگه!چرا نمیذارین آزاد باشم؟
برای خوندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید.
موضوعات مرتبط: متفرقه
برچسبها: حجاب چادر عفاف پوشش اسلامی
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: امام زمان منتظران پاتوق پرتقالی
در آن روز، مارک بوسنیچ ماموریت حفاظت از دروازه تیمش را برعهده داشت. دروازهبان پیشین تیمملی استرالیا را بسیاری از فوتبالدوستان ایرانی به یاد دارند به خصوص وقتی او روی زمین نشست و توپی را که خداداد روی پاس عالی علی دایی به تور دروازه استرالیا رساند، تماشا کرد.
به نظر ميرسيد او از ايرانيها دل خوشي نداشته باشد وقتی خبرنگار اعزامی ما به استرالیا به سراغ مارک بوسنیچ رفت، با برخورد بسيار گرمي از سوی این چهره مواجه شد. بوسنیچ در پاسخ به این سوال که دلیل این رفتار گرم و صمیمانه چه می تواند باشد؟ گفت: «ايرانيها انسانهاي محترمي هستند و هيچ وقت در برخورد با آنها بدي و بیاحترامي نديدم و براي همين خيلي ايرانيها را دوست دارم.»
از او ميپرسيم احتمالا يكي از منفورترين آدمهاي ورزشي زندگيات بايد خداداد عزيزي باشد ولي او باز هم پاسخ متفاوتي ميدهد و ميگويد: «با اينكه او به من يك گل باكلاس و حرفهاي زد و اجازه نداد تيم كشورم به جامجهاني برود، ولي يكي از محبوبترين بازيكنانم است و واقعا به عزيزي علاقه دارم. بابت آن گل هم او را بخشیدم» وقتي اين همه تعريف و تمجيد از بوسنيچ شنيديم، از او پرسيديم پس حتما دوست داري ايران قهرمان هم شود كه او با خنده گفت: «بعد از استراليا طرفدار ايران هستم.» سؤال پاياني هم نظر بوسنيچ درخصوص تيمملي ايران بود كه او پاسخ داد: «ايران تيم سرسخت و مبارزهطلبي است و قطعا تمامي حريفان شما دچار مشكل ميشوند. به نظرم نقطه قوت ايران هم كارلوس كروش با كولهباري از تجربه در باشگاههاي مطرحي همچون رئال و منچستر و تيمملي پرتغال است.»
موضوعات مرتبط: ورزشی
برچسبها: مارک بوسنیچ خداداد عزیزی فوتبال
منبع : پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: اختلافات مذهبی پاتوق پرتقالی
نم جواب کدوم کار نیکمو گرفتم! رفتم نیم کیلو انار خریدم توش یه دونه گوجه بود. »
چند سال قبل، بهرام بیضایی به دولتمردان توصیه کرده بود اگر میخواهند از آنچه در مملکت میگذرد با خبر باشند، فیلم کوتاه ببینند اما به نظر میرسد امروز دیگر برای اطلاع از اوضاع ضروری نیست کسی رنج دیدن فیلم کوتاه را بر خود هموار کند. کافی است یکی از اپلیکیشنهای جدید را روی تلفن همراه نصب کند و از پستهایی که کاربران پشت هم کپی میکنند، اوضاع و احوال را دریابد.
باب شوخی بر سر اتفاقات اقتصادی، بعد از ظهور اپلیکیشنهای جدید باز نشد. قبلتر، وقتی گوجهفرنگی رکورد دو هزار تومان و سه هزار تومان را زد، این رئیس دولت دهم بود که با توصیه به مردم برای خرید از محلهشان، تنور شوخیهای اقتصادی را داغ کرد.
همان روزها وقتی از اکبر عبدی پرسیدند چرا کمکار شدهیی؟ گفت: طنز وقتی جواب میدهد که گوجه فرنگی دو هزار تومان نباشد. حالا اما از پس توفان تورمی سالهای ٩٠ و ٩١، نرمافزارهایی مانند وایبر، بازار شوخی با اقدامات اقتصادی دولت و اتفاقات اقتصادی، جامعه را داغ کرده است.
برو ادامه ی مطلب
موضوعات مرتبط: اقتصادی
برچسبها: پاتوق پرتقالیگرانینانپرایدگوجه فرنگیمالاقتصادطعنه
بازم اولا کارنامهها یه نمره ای توش داشت!!
الان خوب بد عالی داره!!!!!
فکر کنم تو نسل بعدی از این شکلک ها داشته باشه!!!!!!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالینمره قدیماشکلک
فراموش نکنیم هیچ انسانی کامل نیست...
افکار منفی پایه های زندگی را سست میکند...
سخت نیست وقتی در زندگی دچار شک و تردید میشویم...
چشمهایمان را ببندیم و به خاطرات شیرین با هم بودن فکر کنیم...
یادمان نرود...
زیبا ببینیم...
و زود قضاوت نکنیم...
خدا هم با همه ی دانایی اش...
بعد از مرگ راجع به انسانها قضاوت میکند...
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیخداذهنقضاوتخاطره
هرگز صدایت را به روی همسرت بلند نکن...
زن ذاتاً جنسِ ظریفی دارد...
آسان ترمیم نمیشود...
اگر ترک بخورد...
مراقب دلش...
مراقب چشمهایش باش...
زن شیشه ای ترین خلقت خداست...
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیزنترکخشونت
پاک نبودن گناه نیست...
به پاکی دستهای خدا شک داشتن گناهه...
همون خدایی که همیشه با یه لبخند منتظرمونه...
دستاش همیشه رو به سمت ما بازه...
همون خدایی که هرگز شبیه آدما...
مهربونیاشو به رخمون نمیکشه...
یه وقتایی لازمه به بعضی ها...
که خالی از احساسن...
محترمانه بگیم:...
"لطفا تقاضای محبت نکنید ، حتی شما دوست عزیز"...
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیمحبتپاکی
آن روز که میروم مرا میفهمی
با گریه و اشک و غم مرا میفهمی
دلتنگ من و خیال من خواهی شد
آن روز که کمّ و کم مرا میفهمی
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیمردنقدر دانستن
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: حجاب عفاف کفش آقای قرائتی
رزمایش گسترده و مشترک محمد رسول الله(ص) ارتش جمهوری اسلامی ایران ظهر روز چهارشنبه با حضور رئیسجمهور و فرماندهان عالیرتبه نظامی و فرماندهان رزمایش با برگزاری رژه دریایی در دریای عمان پس از 6 روز اجرای طرحهای عملیاتی و تاکتیکهای رزمی و دفاعی نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء(ص) با دستیابی به کلیه اهداف مورد نظر و با موفقیت پایان یافت.
نیروی دریایی ارتش با بهکارگیری بیش از ۱۰۰ فروند شناور سطحی، هجومی، راکتانداز تندرو، شناورهای زیرسطحی، انواع یکانهای پروازی و هواناو و تعداد زیادی از شناورهای بومی در قالب نیروهای مردمی بهمنظور نمایش قدرت دریایی با یک آرایش تاکتیکی منظم و با انجام رژه با شکوه دریایی آمادگی رزمی و اقتدار دریایی خود را امروز به نمایش گذاشت.
شناورهای نیروی دریایی با طی هزاران مایل از مناطق مختلف و گستره دریای عمان و شمال اقیانوس هند با برنامه ریزی دقیق و هدایت فرماندهان جوان در این رژه با شکوه شرکت کردند.
رزمایش گسترده و مشترک محمد رسول الله(ص) پس از یک هفته تلاش خستگی ناپذیر و هماهنگ نیروهای دریایی، زمینی، هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با تحقق اهداف مورد نظر و حصول نتایج ارزشمند و دستاوردهای مهمی که برای ارتش و نیروهای مسلح کشورمان به همراه داشت به کار خود پایان داد.
هماهنگی و وحدت فرماندهی، تمرینات تاکتیکی و عملیاتی پیچیده مشترک، حساس و گسترده، تبادل تجارب بین افسران جوان و باتجربه و انتقال تجربههای ارزشمند کسب شده از دوران دفاع مقدس به آنها، استفاده از دستآوردهای بومی و داخلی صنایع دفاعی کشور و ارزیابی توان عملیاتی آنها، ارزیابی عملکرد نیروهای شرکتکننده در رزمایش توسط کارشناسان و داوران عالیرتبه نظامی، تقویت ایمان و روحیه جهادی، خوباوری، ایثار و شهادتطلبی در بین نیروهای شرکتکننده در رزمایش، تقویت آمادگیهای رزمی یکانهای ارتش در شرایط بحرانی و نبردهای نامتقارن و اعلام پیام صلح و دوستی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به کشورهای منطقه در جهت ثبات، پایداری و امنیت منطقهای؛ از جمله نتایج و دستآوردهای مهم رزمایش بزرگ و مشترک محمد رسوالله(ص) ارتش بود.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: پاتوق پرتقالی رزمایش اقتدار ارتش ج ا
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین " . ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت .سگ هم کیسه راگرفت و رفت .
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد .
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند .
اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس امد و شماره انرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت .صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره انرا چک کرد اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد .پس از چند خیابان سگ روی پنجه باند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید .گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد.
سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است .این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!!
نتیجه اخلاقی :
اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود.
و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است.
سوم اینکهبدانیم دنیا پر از این تناقضات است.
پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیغنیمتداشته هاسگارزشنابغه
چند ثانـیه به نقطه کوچک سیاه رنگ وسط عکس بطور ثابت نگاه کنید. یعنی تا زمانی که بافرینگ پایین تصویر بطور کامل پر شود. بعد از طی این چند ثانیه عکسی سیاه و سفید ظاهر میشود ولی جالب اینجاست که تا زمانی که نگاهتان بطور ثابت بر روی نقطه سیاه رنگ متمرکز است،شما این عکس را رنگی میبینید!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیعکسرنگیدیدنخطای دید
طلوع نزدیک است اگر بخواهیم
ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد
با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: تبریک ولایت امام زمان پاتوق پرتقالی
با شروع مذاکرات هستهای، آمریکا و همپیمانانش سعی در کشاندن توان موشکی ایران به مذاکرات میان ایران و شش کشور داشتهاند. که احتمالا مسئله توان عملیاتی پهپادهای ایران نیز به زودی به یک بهانه جدید غرب برای زیادهخواهی بدل خواهد شد.البته غربی ها ونوچه آنها نتانیاهو از توانمند ارتش ایران بشدت ترسیدند سعی دارند این هراس وخوف را از طریق رسانه ها به افکار عمومی مردم منطقه منتقل کنند و پروژه ایران هراسی را جان دیگری ببخشند و درکنار این هیاهوها لاجرم به حقایقی نیز اعتراف کردند,ببینید
ایران پهپاد انتحاریاش را در مانور نظامی آزمایش کرد
ارتش ایران پهپاد انتحاری را به عنوان یک بمب متحرک در یک مانور نظامی گسترده آزمایش کرد
ارتش ایران یک پهپاد انتحاری را آزمایش کرد
ایران برای نخستین بار یک پهپاد انتحاری را به خدمت گرفت
پهپاد انتحاری ایران «تغییردهنده معادلات بازی» نیست
البته باید توجه داشت که این تحلیل وبسایت واینت کاملا مغایر با وحشت روز گذشته نتانیاهو درباره این پهپاد است و میتوان اینگونه برداشت کرد که احتمالا نوعی دلداری به نتانیاهو است.
ایران پهپاد انتحاریاش را در مانور نظامی آزمایش کرد
ارتش ایران پهپاد انتحاری را به عنوان یک بمب متحرک آزمایش کرد
بمب متحرک: ارتش ایران یک پهپاد انتحاری را در مانوری گسترده آزمایش کرد
ارتش ایران از پهپاد انتحاری جدید و مرگبارش پرده برداشت
شبکه آی24 رژیم صهیونیستی: ایران یک پهپاد انتحاری جدید را آزمایش کرد
خبرگزاری شینهوا چین: ایران برای نابود کردن اهداف هوایی و زمینی در یک مانور نظامی از پهپاد انتحاری استفاده کرد
هاآرتص: ارتش ایران یک پهپاد انتحاری را در مانور نظامی آزمایش کرد
جنگ جهانی سوم: پهپاد انتحاری ایران میتواند معادلات بازی در جنوب غرب آسیا را تغییر دهد
صفحه نخست روزنامه عرب نیوز در ادامه روند ایرانهراسی در میان کشورهای عربی از عبارت عجیب «رقابت تسلیحاتی» استفاده کرد؛ این عبارت زمانی استفاده میشود که بخواهند کشور فاعل این امر را جنگطلب نشان دهند:
تهران با استفاده از پهپاد انتحاری، رقابت تسلیحاتی را افزایش داد
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
روزنامه رای الیوم نوشت: فراتر رفتن مساحت برگزاری رزمایش های ایران از آبهای خلیج فارس به این معنا است که ایران یک ابرقدرت منطقه ای است.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: اخبار داغ داغ ارتش جمهوری اسلامی رزمایش محمد رسول الله (ص)
گزارش تصویری در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: خبر داغ داغ ارتش جمهوری اسلامی ایران رزمایش محمدرسول الله (ص)
سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت!
دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت:
شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین!
زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت.
خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود!
همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک و ازدک له شد...
مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت :
تو قانون رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا ابد با این مرد بمونی ...
توام قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه ...
چند ماه همینجوری گذشت که یه روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و زیبا اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما باید تا ابد پیش همدیگه بمونید ...
واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیاردکبهشتزشت
مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بروی ماشین خط می اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چند مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود دربیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را ازدست داد. وقتی کودک پدر خود را دید با چشمانی اکند از درد از او پرسید:
پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟
مرد بسیار عاجر و ناتوان شده بود نمیتوانست سخنی میگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت وشروع کرد به لگد مال کردن ماشین..وبا این عمل کل ماشین را ازبین برد وناگهان چشمش به خراگشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود: (دوستت دارم پدر)..
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیپدرآچاردوست داشتنپسر
سلام دوستای گل گلابم .خوبید؟ازم گله نکنید که میدونم گله تون به جاست ...میدونم هر روز بم سر میزنید تا دست نوشته هامو بخونید . ولی واقعا کم بودن من رو در اینجا به معنای بی محبتیم نذارید.خودمم ناراحتم که خیلی فرصت ندارم بیام.چند روز دیگه تولد پارسای جیگرمه و من کلی کار دارم .از طرفی کارای کلاسیم هم روی سرم تلمبار شده واز طرف دیگه دارم عجله میکنم لباسی رو که دارم واسه ی تولد ستایش گلم میبافم رو تمومش کنم تا آخر هفته و بش بدم .حالا بم حق میدید که چرا میگم خیلی فرصت اینجا اومدن رو ندارم؟ولی مطمئن باشید جبران میکنم و تا چند وقت دیگه با دست پر میام اینجا.جالبه که بدونید دوست دارم بخش آموزش بافتنی رو هم در اینجا بذارم واسه ی اونایی که این هنر رو دوست دارن .همچنین عکسای تولد 4 سالگی پارسای عشقم و .دوستتون دارم خیلی زیاد.
بای ...
موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: پاتوق پرتقالیتولد بافتنیپارسا4 سالگی
چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
همه از خوبی من میگفتند
ذکر اوصاف مرا،
که خودم هیچ نمی دانستم
نگران بودم من،
که برادر به غذا میل نداشت
دست بر سینه دم در استاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است
گر چه دیر است، ولی فهمیدم
که عزیز است برادر، اگر از دست رود
و سفرباید کرد،
تا بدانی که تو را میخواهند
دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
کجی روبان هم،
ایده نابی بود
متن خوبی که حکایت می کرد
که من خوب عزیز
ناگهانی رفتم
و چه ناکام و نجیب
دعوت از اهل دلان،
که بیایند بدان مجلس سوگ
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
ما چه فامیل عظیمی داریم
رخصتی داد حبیب،
که بیایم آنجا
آمدم مجلس ترحیم خودم،
همه را میدیدم
همه آنهایی،
که در ایام حیات،
نمی دیدمشان
همه آنهایی که نمی دانستم،
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من می گفت،
حس کمیابی بود
از نجابت هایم،
و از همه خوبیهام
و به خانم ها گفت:اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود
و به آواز بخواند:
” مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم”
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
دوستانی دارم!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیمجلس ختمدوستروح
در وجـــود هــــر زن ،
دخـتـربـچـه ای چــهارسـالـه بـبـیـن
کـه از تـو فـقـطــ مـــــهـربـانـی و تـوجـه مـی خـواهـد ،
در آغـوشـش بـگـیـر ، نـوازشـش کـن …
خـیـالـش را راحـت کـن کـه هـسـتـی ، جـایـی نـمـی روی ،
طـوری رفـتـار کـن کـه اطـمـیـن…ـان حـاصـل کـنـد
زن هـای دیـگـر بـرایـت مـــــــهـم نـیـسـتـنـد !!
وقـتـی بـا نـگـرانـی مـسـیـر نـگـاهـت را دنـبـال مـی کـنـد
بـرگـرد و بـه لـبـخـنـدی مــهـمـانـش کـن و بـگـو ، بـه زبــ ـان بـیـاور :
” مـن فـقـطــ تــــــو را مـی بـیـنـم”..
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیزن
شک دارم که خالق دانه های انار
زندگی مرا بی نظم چیده باشد . . .
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیانارنظم