موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393 | 3:26 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمتفرقه

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393 | 1:30 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

مراسم رژه روز ارتش صبح امروز جمعه با حضور حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور در جوار حرم مطهر امام راحل برگزار شد.
 
 
 
 
 
 
 

موضوعات مرتبط: صفحه اصلیسیاسی
برچسب‌ها: ارتش روحانی

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393 | 1:25 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

سه متن ادبی بسیار زیبا

 

  • مرد مقدس

شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه
می رود. دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم…!
رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.
اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد و در برابر مرد ظاهر شد.
گفت: آمده ام به تو کمک کنم.
مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی… من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.
و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است….!

*

  • مرد پلید

مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.!
فرشته به او می گوید: فقط کافی است در زندگی ات یک کار خوب انجام داده باشی، و همان یاری ات می کند. خوب فکر کن.
مرد به یاد می آورد که یک بار، هنگامی که در جنگلی راه می رفت، عنکبوتی را سر راهش دید و راهش را کج کرد تا آن را له نکند.
فرشته لبخند می زند و تار عنکبوتی از آسمان فرود می آید. تا مرد بتواند از راه آن به بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع می کنند به بالا رفتن از آن. اما مرد، از ترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها را هل می دهد. در همین لحظه، تار پاره می شود، و مرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد…
صدای فرشته را می شنود که: افسوس، خودخواهی ات تنها کار خوبی را که انجام داده بودی، به پلیدی تبدیل کرد…!

*

*

  • شوالیه

شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما کاری نمی کند.
دیگری گفت: من هم می آیم تا ایمانم را نشان بدهم.!
همان شب به قله کوه رسیدند… و از درون تاریکی آوایی را شنیدند: سنگ های روی زمین را بر پشت اسبانتان بگذارید.
شوالیه ی اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری را هم با خود ببریم. من که اطاعت نمی کنم.
اما شوالیه ی دوم به دستور عمل کرد. هنگام برگشت، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ های شوالیه ی پارسا تابید: الماس ناب بودند.
استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمتفرقه
برچسب‌ها: شیطانجبرئیلعنکبوت

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:32 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

دلتنگم،

مثل مادر بی سوادی

که دلش هوای بچه اش را کرده

ولی بلد نیست شماره اش را بگیره...

87524833eaf9 اگه تو هم دلت گرفته بیا(از دستش ندید!)+عکس


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:27 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

   

چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC
برای مصاحبه می‌رفت. هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم
ساعت صبر کنید تا من برگردم.راننده گفت: “ نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی
چرچیل را از رادیو گوش دهم” .چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و یک

اسکناس ده

پوندی به او داد. راننده با دیدن اسکناس گفت: “گور بابای چرچیل! اگر بخواهید،
تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!”...

35985609398149532709 اگه تو هم دلت گرفته بیا(از دستش ندید!)+عکس


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمتفرقه
برچسب‌ها: چهرچبلمصاحب

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:22 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

33daef61ea87 اگه تو هم دلت گرفته بیا(از دستش ندید!)+عکس

م

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیتشقیقههایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی       

بی انظباطش باهاش صحبت کن))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

 برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمتفرقه
برچسب‌ها: دفتر مشق مادلمرمع

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:16 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

  روزی میرسد که در خیال خود

   جای خالی ام را حس کنی

   در دلت با بغض بگویی :

    کاش اینجآ بود 

   اما مَـن دیگر

  .

  .

  .

  به خوابت هم نمی آیم...

 

 

39707547060181867137 اگه تو هم دلت گرفته بیا(از دستش ندید!)+عکس

 



موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:12 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

 سر خاک من...!! اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!! اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!! اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!! اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!! عجب روزیه اون روز...!! حیف که اون موقع خودم نیستم...!!

عکس های غمگین از لحظات تنهایی 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 15:2 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

من عاشق رژه های نظامی به ویژه، هواپیماها  و تکاورا و چتربازا هستم، وقتی 29 فروردین، روز ارتش میشه از صبح دنبال اینم یه جورایی پخش مستقیم رژه رو ببینم. آدم احساس غرور و قدرت می کنه. من این روزو به تمام ارتشیا تبریک می گم.


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: ارتش جمهوری اسلامی ایراننیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی پاتوق پرتقالی

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 1:15 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

        

                        

     زن اگر عاشق نباشد انگار چیزی از وجودش کم است زن است دیگر احساساتیس.تو که میدانی ای مرد...پس پادشاه قلبش باش نه کودکی که به بازی میگیردش...

               


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : سه شنبه 26 فروردين 1393 | 16:29 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

مَن زنم.....

 

خالقم به نامم سوره ای نازل کرد،

 

مترو برایم جایگاه ویژه ساخت،

 

مَن زنم....

 

باتمام مردانیگی هایت نمیتوانی بفهمی

 

× صورتی × برایم یه دُنیاس....

 

نمیتوانی بفهمی عشق به ×لآک قرمز× را،

 

گریه کردن بدون خجالت ونمآز خواندن باچادر سفید را....

 

درک کردنش در توانت نیست،

 

منم ×لیلآی عشق× و ×زلیخآی انتظار×

 

مَن زنم...

 

چِرک نویس هیچ احساسی نمیشوم....

 

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: زنصورتیقرمز

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:54 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:44 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

کاش آدم ها یکم جرات داشتن...
 

گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن:
 

ببین؛ دلم واست تنگ شده،
 

واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم...!
 

 

 

تصاویر عاشقانه


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:18 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیاجتماعی
برچسب‌ها: مردمردانگی

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:12 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

آيا مي دانيد وقتی در حال حمل قرآن هستيد شيطان دچار درد شديد در سر ميشود

وباز كردن قرآن شيطان را تجزيه ميكند

وبا خواندن قرآن به حالت غش فرو ميرود

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش ميشود

و آيا می دانيد زمانی كه می خواهيد دوباره اين پيام را به ديگران منتقل كنيد

شيطان سعی خواهد كرد شما را منصرف سازد

فريب شيطان را نخور . . . !

پس حق داريد اين پست رو كپی كنيد و توی وب هاتون بزاريد!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:11 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

 

آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…

یه لحظه تو دلم گفتم:”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!”"

خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،

وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،

از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم،اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن>>

”"حمید..حمید…حاج آقا باشماست”"

نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:

- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…


**
ترک هرگناه==نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…

ترک هرگناه==برداشتن یک قدم در مسیر ظهور…

موضوعات مرتبط: صفحه اصلیمتفرقه
برچسب‌ها: ایت الله بهجتگناهامام عصر

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:3 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

در عجبم از رهبری که می گویند 95 میلیارد دلار دارایی دارد، کلکسیون های رنگ و وارنگ از هر نوع دارد، 170 عصای آنتیک دسته طلا دارد، بجای نان و پنیر در صبحانه اش خاویار رشت دارد، بجای بیت چندین و چند ویلا در شمال دارد، عباهایی به قیمت  400 هزار دلار دارد، هواپیمای 330 برای جابجایی اسب هایش دارد، باغ ملک آباد به مساحت 10 هزار متر در مشهد دارد، کمیسیون 5 سنتی از یک میلیون و نهصد هزار بشکه نفت دارد، پس نمی دانم این چه کفش های پینه بسته ایست که او به پا دارد؟؟؟؟!!!!!

هان فهمیدم او نام و نشانی از علی (ع) دارد،  میلیون ها فدایی و جان ناقابل دارد، خانه اش بجای فرش،  موکت و نقشی از عرش دارد، در دل هر ایرانی باغیرت جای دارد،  همچون شهدا چفیه ای بر گردن دارد، همچون جانبازان دستی ز یادگار از دشمن دارد، صدها هزار خاطره از جبهه و زندان دارد، راستی یادم رفت او کفش هایی پینه بسته همچون امیرالمؤمنین علی (ع) دارد...

کفش های اعیانی یک رهبر


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیسیاسی
برچسب‌ها: رهبرکفش

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 16:1 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

یه زمانی دشمن به ما حمله کرده بود، توی همه چیز تحریم بودیم حتی سیم خاردار، توان دفاعی کشور خیلی پائین بود و دشمن همینجوری داشت شهر های ایران رو زیر پای خودش له می کرد. اقتصاد کشور در بحران شدیدی قرار داشت و از طرفی انقلاب تازه جون گرفته بود و هنوز فرهنگ درست و حسابی تو کشور جاری نشده بود.

اینجا بود که مردم با عزم ملی اومدن تو صحنه. یه عده رفتن سمت جبهه و شروع به جهاد کردند. یه عده پشت خط شروع به جهاد فرهنگی کردند. یه عده دیگه مأمور جمع آوری کمک های مردمی به جبهه شدند. در این زمان اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی شکل گرفت. ولی برای مقابله با دشمن و عبور از مناطق و یا احداث سنگر ها و همچنین فکر خلاق برای طراحی نقشه عملیات نیاز به ایمان و فداکاری و فکر و اندیشه و ایثار و از خود گذشتگی و تلاش بود.

برای همین مدیریت جهادی شکل گرفت. افراد نخبه بدون پارتی و توجه به حزب و گروه ها و بازی های سیاسی انتخاب شدند و راه ها و سنگر ها و سد ها و پل ها رو با کمترین بودجه و با بهره برداری از ابزارهای موجود محیط اطرافشون احداث کردند.

چرا اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی؟

عده ای دیگه با روحیه جهادی بدون توجه به مادیات و تحرکات جناحی و حزبی نقشه های حمله و دفاع از مناطق حساس رو طرح ریزی کردند. و عده ای دیگه با از خود گذشتگی و جهاد در راه خدا سینه سپر کردند و رفتند و جلوی دشمن ایستادن.

توی اون بحران اقتصادی، فوج فوج کالا و هدایای مردمی که ناشی از عزم ملی بود بخاطر جهاد فرهنگی درست راهی جبهه ها شد و با مدیریت جهادی کشور عزیزمون توانست بر چندین کشور که در این جنگ تحمیلی شرکت کرده بودند به لطف خدا پیروز بشه.

حالا هم همون دوران تکرار شده. هم تحریم هستیم و هم اقتصاد و فرهنگ ما دچار بحران شده. مدیران ما بیشتر به فکر منافع سیاسی و حزبی و مادی خودشون هستند تا رسیدگی به مشکلات مردم و کشور. اما از عزم ملی مردم چیزی کم نشده به شرطی که مسئولین بتوانند خوب مدیرت جهادی کنند.

بنابر این برای رفع این بحران ها دوباره نیاز به اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی داریم و این است دلیل نامگذاری سال 1393 از سوی مقام معظم رهبری.


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیاقتصادی
برچسب‌ها: اقتصادفرهنگمدیریتملی

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 15:55 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

چــِگونہ مے شــَــوَد

 

اَز خُدآ گـــِـرِفـت چیزے را کہ نــِـمے دَهـــَــد ؟

 

مے گویند قـــِـسمـَــت نیست،حِکمـَـت اَستــــ

 

مـــَـטּ قـــِسمـَـت و حِکمـَـت نِــمے فـَـهمــَمــ

 

تــــــو خُدآیـے

 

طاقـــَــت را مے فـــَـهمے

 

مـــَـگـــَــر نہ ؟!!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : یک شنبه 24 فروردين 1393 | 18:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

مـ‗__‗ـراقـ‗__‗ـب بـ‗__‗ــ‗__‗ـآش!

وقتـ‗__‗ـے سوار بر تاب زندگے شدے،

בسـ‗__‗ـت روزگــــار هلت مے בهــב؛

ولے قـ‗__‗ـرار نیست تـ‗__‗ـو بیفتے!

اگـ‗__‗ـر بے تـ‗__‗ـاب نـ‗__‗ـباشے

و خوבت را به آسمان گره زבه باشـــے،

اوج مـ‗__‗ـی گـــــــــــــــیـ‗__‗ـرے...

بـ‗__‗ـه همیـ‗_‗ـن ساבگـ‗__‗ـي...

www.Ghaleb-fa.blogfa.com


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: اسمانتاباوج

تاريخ : یک شنبه 24 فروردين 1393 | 17:56 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

                            

 

                                                              

                                  

  


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: علیعظیمحیقیومپاتوق پرتقالیآیت الکرسی

تاريخ : شنبه 23 فروردين 1398 | 17:41 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

5023asfaa بازیگر مشهور فیلم های مستهجن به تروریست ها در سوریه پیشنهاد عجیبی داد!

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

رفتار زشت و غیرانسانی تروریست‌ها در سوریه، عراق، مصر و… تحت عنوان “جهاد در راه خدا” چنان دین اسلام را زیر سؤال برده که مورد تمسخر دشمنان اسلام قرار گرفته است.

سانی لین، یکی از بازیگران فاسد آمریکایی که در فیلم‌های پورنو بازی می‌کند، نسبت به اقدامات تروریست‌ها عکس‌العمل نشان داده و در گفتگو با شبکه فاکس نیوز گفته:

من به تروریست‌ها پیشنهاد می کنم به جای اینکه برای رفتن به بهشت و رسیدن به حوری های بهشتی خود را میان افراد بی گناه منفجر کنند، من خودم را در اختیار آنها قرار می دهم تا هم آنها زنده بمانند و هم کمتر شاهد کشته شدن افراد بی گناه باشیم.


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالی

تاريخ : شنبه 23 فروردين 1393 | 1:9 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

این روز ها رسانه فقط  درخدمت دولتند

انصراف از یارانه نشانه شخصیت شماست...

یارانه فقط مال فقرا و گدا ها و بیچاره ها و خراس(!)

من خودم از یارانه انصراف میدم(تو غلط کردی!)

یارانه

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلیاقتصادی

تاريخ : چهار شنبه 20 فروردين 1393 | 17:8 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

سلام به همه ی دوستانی که منت سرم میگذارن و به وبلاگم سر میزنن.میدونم دوس دارید نظر بذارید ولی حال ندارید.راستش خودمم گاهی همین جوریم.ولی بازم همتونو دوس دارم.و از خدای مهربونم خواهان سلامتی واسه تک تک شمام.آمین.حالا که سخن از سلامتی به میون اومد ازتون دعوت میکنم به قسمت طب سنتی هم که من واقعا قبولش دارم سری بزنید.راستی لطفا گذری هم به دست نوشته هام داشته باشید فک نکنم کسل کننده باشه .برید تو ارشیو موضوعاتم روش کلیک کنید و دل نوشته هامو بخونید.اگه نظری هم داشتید دریغ نکنید. شادو سالم زندگی کنید. ایشالله

 

 

                                                                                                                                                                                          


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1398 | 17:23 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

تو میتوانی روسری  نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری

میتوانی گاهی  بادبزنش کنی

میتوانی مانتوی  سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود

میتوانی شلواری  بپوشی که دمپایش تا صندل ات 20 سانتیمتر

فاصله داشته  باشد

میتوانی جوراب هم  نپوشی

لاک هم لابد خنک  کننده است

بستنی هم لیس بزن  روی نیمکت پارک

بوی ادکلنت هم  میتواند تا 10 متر پشت سرت تعقیبت کند

فرض کن اینها بلد  نیستند مثل تو باشند

فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما

فرض کن گرمشان  نمیشود

فرض کن تو  روشنفکری و اینها اُمّل

آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست

آخر تو چه میدانی  حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند

تو میتوانی خوش  باشی به عرق نکردن در دنیا

خنکای بهشت  گوارایتان دختران باحجابی که به عفت زهرا زیبنده اید

 

 

کش رفته شده از سایت  »»»  http://2funny.ir/


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: حجابعطریاسعفت زهرا

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1393 | 15:49 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

13408352301.jpg

روی پـــــرده ی کعــبه ؛

این آیه حک شده اســت :

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ

و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم :

" بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم ! "

 

 

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: کعبهغفوررحیم

تاريخ : دو شنبه 4 فروردين 1393 | 1:23 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

و باز تنهای ....
 
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده
 
و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته
 
و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
 
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید
غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود
 
درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.
 
حسین پناهی
 

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: گناهمکهحسین پناهی

تاريخ : دو شنبه 4 فروردين 1393 | 1:7 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

 

゜*はーと*゜ のデコメ絵文字@هَـمـه دوسـتـآی گُـلم゜*はーと*゜ のデコメ絵文字
בِل
تِـڪونــﮯ اَز خــونــه تِـڪونــﮯ واجـِـب تَـره

|♥|בِلـتــو بِــتـڪون|♥|
اَز حَــرفــآ.بــُغــضـــآ..آבَمـــــآ.. !!!
בِلـتــو بِــتـڪون اَز هَــرچـــﮯ تــو ایــטּ یــک ســآل...icon_exclaim.gif
یــآבِش בِلِــتو بــه בَرב آورב
اَز خــآطره هــایـــﮯ کــه گِــریــه هــآش بیشــتَـر اَز خـَـنـבِهــآش بــوב
اَز نَفَــهـمیــבن آدمــآیــﮯ کــه هَـمیـشـه فَـهــمیـבیـشـون
בِلـتــو بِــتـڪون اَز کــوتـآهــﮯ هــآﮯ خــوבت
اگــه بــآ یــه بِـبَـخــشـیـב مَـن هَـم مُـقـَـصر بــوבَم یـکـــﮯ رو آروم میــکُـنی
آرومِــش کُــن
|♥|בِلـتــو بِــتـڪون |♥|
یــه نَــفَــس عَــمـیـق بِــکِـش
سَــلام بِــده بــه بَــهــآر
بــه اِتِـفــاقــهــآـﮯ خــوب

╗═════════===══╔ بَــهــآرتــون مُــبــارک ╝═══════===════

url1.jpg


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: خونه تکونیبهار

تاريخ : دو شنبه 4 فروردين 1393 | 1:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

اى انسان، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: انسانغرور

تاريخ : یک شنبه 3 فروردين 1393 | 23:11 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

حافظ گشوده ام و چه زیباست فال تو         حتماً قشنگ می شود امسال حال تو

با  آن  زبان   فاخر   و   ایرانی   اصیل         فرخنده باد روز  و شب و ماه و سال  تو

 

                                         خنده سال نو مبارک خنده


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالی

تاريخ : پنج شنبه 29 اسفند 1392 | 18:43 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

 

 

همیشه چوب اعتمادهایی رو میخوریم که به احساسمون کردیم کاش به عقل هم فرصتی میدادیم نه؟
****************
من تازگیا خوب به این نتیجه رسیدم توئم بدون بعضی از ادمارو باید دوست داشت اما بعضی از ادمارو باید داشت...داشته باش فرق بین این دوتارو
***************
میدونی اونیکه واسه شما ادعا میکنه واسه بودن بامادعا میکنه اره عزیزم
بعضیا به ما نمیخوردن ما جا خالی دادیم خوردن به شما...اره اینجوریاس مبارکتون باشه

 

 

اگه موفق شدی کسی رو فریب بدی قبل اینکه فکر کنی چقدر احمق بود به این فکر کن که بیشتر از اونچه لیاقت داشتی بهت اعتماد کرده بود
پست ترین انسان کسیت که خوب بودن دیگران را برحسب زرنگی خود بگذارد قابل توجه بعضیا...
اقا قبول شما عند کلاس همه لباساتونم مارکدار اما گاوم پوستش چرم اصله اره عزیزم مهم ذات ادمه
اونیکه با اینکه میدونه ناراحت میشی راستشو میگه سگش شرف داره به انیکه مث سگ دروغ میگه...
*****************
گفتم خواهرم حجابت؟گفت دلم پاک است گفتمش مگر میشود پاکی هزاران نگاه را بدزدی و دلت پاک باشد؟؟؟
*****************

 

 

 

خیلی حالش بد بود از زمین وزمان بریده بود رفتم تو زندگیش...خیلی طول نکشید حالش خوب شد تشکر کرد و رفت...

پر از اشکم ولی میخندم به قول فروغ شهامت میخواهد سرد باشی و گرم بخندی...

تاریخ تولد مهم نیست تاریخ تبلور مهمه اهل کجا بودن مهم نیست اهل و بجا بودن مهمه منطقه زندگی مهم نیست منطق زندگی مهمه...

دوستای عزیزم خواهشا منو بسته به اونچه که تاحالا راجبم دونستید قضاوت کنید نه اونچه که دیگران راجبم میگن البته مهم نی که دیگران بخوان بدمو بگن میگن اب دریا از دهن سگ کثیف نمیشه پس بذار تا بگن
اگه یکی از دوستای منی که داری این مطالبو میخونی به این نکته حتما توجه کن یه روزی به یه جایی از زندگی میرسی که میدونی اونیکه زود برنجه زود میره زودم برمیگرده اما اونیکه دیر برنجه دیر میره اما دیگه برنمیگرده ومن دقیقا از اون دسته ادمای هستم که دیر میرنجم و رفتنم بازگشتی نداره...
******************
خدایا در این اشفته بازار کمک کن تا دلم بلرزد به نگاهی که بیارزد
***************
یارب شاهد تنهایی ام باش ببین غم ها ناجی ام باش پر پرواز من دیریست بسته تو بگشا و در ازادی ام باش اسیر موج های تند خشمم تو ارام دل ذریایی ام باش دل خسته خریداری ندارد تو خواهان صفای ذاتی ام باش در این اشفته بازار محبت تو تنها شاهد ارزانی ام باش

من عاشق این شعرم تقدیم به توئی که داری میخونیش:چه دعایی کنمت بهتر از اینکه کنار پسر فاطمه هنگام اذان سحر جمعه ای از این ایام پشت دیوار بقیع"قامتت قد بکشد به نمازی که نثار حرم و گنبد برپا شده حضرت زهرا{س}بکنی.اللهم عجل الولیک الفرج


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392 | 16:15 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

به خدا زود قضاوت کردی
**********************************************
دلم به کما رفته است برای مردنش دعا کنید
************************************************
اسمش را میگذاریم دوست مجازی.....اما آنسو
یک آدم حقیقی نشسته
که خصوصیاتش را نمیتواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها وآشفتگی هایش را مینویسد..
وقت میگذارد برایم وقت میگذارم برایش....
نگرانش میشوم دلتنگش میشوم!
وقتی درصحبت هایم به عنوان دوست یاد میشود مطمئنم میشوم حقیقی ست...!
هرچند کنارهم نباشیم هرچند صدای هم نشنیده باشیــــم
من برایش سلامتی وشادکامی ارزو دارم
هرکجا که باشد
پس دوست من در دنیای مجازی دوستــــــــــــت دارمــــــــ
*************************************************
خدایا....
بهارت....
تابستانت....
پاییزت......
زمستانت.....
همه را دیدم و گذراندم......اخرش که چی؟؟؟
اگر قرار باشد ادمکهایت هم مثل فصل هایت هی رنگ عوض کنند و هی سردو گرم شوند.....
خراب کن این بازی را.....
بیا قایم باشک بازی کنیم.....
من چشم میبندم تو خاکم کن.....
**************************************************
خدایا وقتی دلت میگیره چی کار میکنی...
میری یه گوشه میشینی...
هی با نگاه بازی می کنی که...
یادت بره میخواستی گریه کنی...؟!
یه لیوان اب می خوری که...
بغضاتو قورت بدی...؟!
اون وقت یادت میاد خدایی و باید تنها باشی...؟
خدااااااااااا جونم میدونی؟!
این روزها چقدر خدا بودم...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392 | 16:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

گفت : " فقط دعا كنید پدرم شهید بشه!"
خشكم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟
گفت:آخه بابام موجیه!
گفتم خب انشاالله خوب میشه، چرا دعا كنم شهید بشه؟
گفت : آخه هروقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میكنه منو
و مادر و برادرم رو كتك میزنه! ،
اما مشكل ما این نیست!
گفتم: دخترم پس مشكل چیه؟
گفت: بعداینكه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه كاری كرده شروع میكنه دست و پاهای هممون را ماچ میكنه و معذرت خواهی میكنه.
آقا ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.

آقا جان تو رو خدا دعا كنید پدرم شهید بشه!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالی

تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392 | 17:0 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر 30 پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.»
حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»
امیر عقیلی گفت: «حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی، یک دست تکان می دهی و با سرعت رد می شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی های خودتان که رد می شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی، بوق می زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می شوی،دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار می شوی و میروی. رد میشی اصلا مارو تحویل نمی گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.»
حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من!اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم، این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آرو آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوائی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.به لاستیک ماشین تیر میزنند.
ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می شوم و یک دستی تکان میدهم و دوباره می خندم و سوار می شوم و باز آرام از کنارشان رد می شوم. آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.اول رگبار می بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.
یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند، بعد چند تا تیر هوائی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست.»


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالی، همت

تاريخ : شنبه 24 اسفند 1392 | 23:28 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن