گزارشی مختصر از حال و اوضاع ما ...

 

سلام.سلام...

من؛ بانوی پرتقالی؛ اینجا؛ خونه ی بابام اینا؛ روبروی لپ تاب داداش جونم؛در ساعت 4:19 عصر جمعه نشستم تا براتون بنویسم. حالا از چی؛ نمیدونم.خیلی چیزا توی این مدت اتفاق افتاده ها ولی خب حس و حال دسته بندی کردن و بازگوییش و ندارم خدایی.ولی خب دلمم نمیخاد خشک و خالی بذارم برم.واسه ی همین واستون از زمان حال میگم؛ ای که من واسه ی این اینجام که یه بنایی سخت تو خونمون داریم و شوهر جون برای فرار از غر غرای من _که البته علتش عدم تحمل وضع نابسامان و به هم ریخته ی خونمون بود_منو آورد خونه ی مامانم اینا تا وقتی کمی اوضاع سرو سامون گرفت من برگردم.الان 5 روزی میشه که از خونه دورم ولی خب فردا شوشو میاد دنبالم و خدا میدونه چند روز باید کار کنیم تا خونه بشه خونه ی سابق.به هر حال ... به قول بزرگترامون : پیش میاد دیگه... .در حال حاضر هم قصد دارم برم خرید.یه جفت کفش راحتی لازم دارم آخه کفشای دم دستیم تو کارای بنایی داغون شد.جانم؟؟؟پارسا هم خوبه, خدارو شکر.من دیگه باید برم...به خدا میسپارمتون...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاوق پرتقالیبناییسفرغر غر خریدن کردنکفش کفش

تاريخ : جمعه 25 ارديبهشت 1394 | 16:17 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.