روزی پسرکی وارد مغازه ای میشود و مغازهدار در گوشِ مشتریش میگوید:
"اون پسر رو میبینی؟ اون احمق ترین پسرِ دنیاست! ببین الان بهت ثابت میکنم!"
مغازه دار یه اسکناس یک دلاری توی یک دستشو دو تا سکه ی ۲۵سنتی توی دستِ دیگرش میگذاره
و پسرک رو صدا میکنه و بهش میگه:
"پسرم، کدوم دست رو میخوای؟"
پسرک سکهها رو بر میداره و از مغازه بیرون میره.
مغازهدار رو به مشتری گفت : "نگفتم؟"
بعدا وقتی مشتری از مغازه بیرون میاد،
پسرک رو میبینه که داره از مغازهی بستنی فروشی میاد بیرون.
میگه : "عمو جون, میتونم بپرسم چرا توی مغازه سکه ها رو انتخاب کردی؟"
پسر در حالی که بستنی رو لیس میزد، رو به مرد گفت:
"چون روزی که اسکناس رو بردارم، بازی تموم میشه!"
"محمد گلستانی"
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: متفرقه